سخنان امام خامنه ای(مدظله العالی) در اجلاس غیر متعهد ها در سال 1365

درود بر آناني كه به سلطه‌هاي ناشي از زر و زور و تزوير " نه" گفتند تا به خواست عادلانه انسان‌هاي مظلوم " آري " بگويند

بسم الله الرحمن الرحيم

ياأيها الناس إنا خلقناكم من ذكر وأنثى وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقاكم ( قرآن كريم)

رياست محترم، حضار گرامي، آقايان و خانم ها

سخن را با ياد نيك پيامبران آغاز مي كنم كه معلم و مربي و راهگشاي ارزش هاي الهي براي بشريت بوده اند. درود بر آنان و بر همه كساني كه زندگاني و تلاش خود را نثار آرمان‌هاي انساني كردند و در كشاكش طوفان ها، پرچم آزادگي را بر افراشته نگاه‌ داشتند، به سلطه‌هاي ناشي از زر و زور و تزوير " نه" گفتند تا به خواست عادلانه انسان‌هاي مظلوم " آري " بگويند و علي رغم فشار و قساوت گردن‌كشان و قلدران تاريخ آرمان‌هاي والا را زنده نگاه داشتند و به ما سپردند.

لازم است رياست جنبش غير متعهدها را به زيمباوه و به ويژه به جناب آقاي موگابه تبريك گويم و براي ايشان در ايفاي وظيفه حساس و مهم هدايت جنبش در جهت تامين اهداف عاليه آن موفقيت كامل آرزو كنم.

درايت و لياقت رهبري زيمباوه در اداره اين كشور تازه استقلال يافته و در مواجهه با مشكلات ناشي از ميراث شوم استعمار و همچنين استقامت و شجاعت اين كشور در مقابل تهديدات و فشارهاي سبعانه رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي و استكبار جهاني همه مويد شايستگي انتخابي است كه جنبش در يكي از مهمترين مقاطع تاريخ خود به عمل آورده است.

اميدوارم رنجها و فداكاري هايي كه اين ملت بزرگ در راه استقلال متحمل شده ضامن حركت جنبش در مسيري باشد كه به نابودي كامل استعمار، نژادپرستي و سلطه جويي بيانجامد.

صميميت، دوستي و همبستگي كه ان‌شاءالله ذهن و دل ميزبانان عزيزمان از آن آكنده است و نيز محيط شاد و پذيرايي هاي گرم و محبت آميزي كه شامل همه شركت كنندگان است، بي شك ناشي از صفاي انقلابي و محصول حركت و تحول عظيمي است كه اين كشور زيبا و پربركت را از مستعمره‌اي مظلوم يا ملتي تحقير شده به رياست بزرگترين مجموعه كشورهاي جهان ارتقا داده و آن را شايسته امانتي چنين گران ساخته است و من به نام جمهوري اسلامي ايران از همه آنان كه در طول چند ماه گذشته با روحيه‌اي خستگي ناپذير مقدمات اين اجلاس را فراهم كرده‌اند صميمانه تشكر مي‌كنم.

برگزاري هشتمين اجلاس سران در زيمباوه كه با گذشت ربع قرن از حيات جنبش همزمان است، تصادف خوش يمني است كه براي غيرمتعهدها از چند جهت مفهوم رمزي دارد.

اول اينكه زيمباوه تازه مستقل، از مهم‌‌ترين محل‌هاي قطع آخرين رگ‌هاي حيات استعمار كهنه است. يعني جنبش غير متعهدها وارد مرحله نويني از تاريخ خود شده و از اين پس بايد اهداف و وظايف جديدي را متناسب با نيازهاي فعلي جهان سوم تعريف و دنبال كند.

دوم اينكه حضور ما در يكي از كشورهاي خط مقدم، توجه بيشتر و جدي‌تر را نسبت به مسائل رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي و تجاوزات آن عليه كشورهاي اين منطقه و مساله استقلال ناميبيا ايجاب مي‌كند.

سوم اينكه اين حضور در قاره آفريقا كه بزرگترين صدمات را از قبل استعمار و سياست‌هاي تاراج‌گري استكبار تحمل كرده، ملاك تشخيص اولويت‌هاي كاري اين اجلاس را بويژه در زمينه پي ريزي سياستهاي اقتصادي غير متعهدها براي دوره آتي معين مي سازد.

جهان سوم اندامي است كه حيات مستقل اعضاي آن قابل تصور نيست

خواست و انتظار طبيعي همه ما اين است كه جنبش در اين دوره هم خود را مصروف حل مشكلات آفريقا گرداند. منافع ما به هم پيوسته است. جهان سوم اندامي است كه حيات مستقل اعضاي آن قابل تصور نيست. حفظ حيات اعضاي موثري همچون آفريقا البته براي ما الويت دارد.

اين تجمع براي آفريقا به عنوان بزرگترين قرباني سياست‌هاي استكباري و براي جنوب آفريقا به عنوان بزرگترين قرباني نژادپرستي و براي مردم زيمباوه كه علي‌رغم شرايط نامطلوب اقصادي حاكم بر قاره با تامين نيازهاي مادي و معنوي اين اجلاس سخاوت بزرگي از خود نشان داده‌اند، حائز اهميت است. از خداوند قادر و حكيم مسئلت مي كنم كه اين فرصت گرانقدر را منشا خير وصلح گرداند.

آقاي رئيس:

هشتمين دوره جنبش در شرايط بحراني ويژه‌اي آغاز مي‌گردد در حالي كه قسمت بزرگي از منابع اقتصادي و ثروت‌هاي جهان در نتيجه مسابقات تسليحاتي غرب و شرق و تنش بين دو قطب به هرز مي‌رود، تضاد فزاينده بين شمال و جنوب هنوز همچون مهمترين مشكل جهان مطرح است.

شرايط مبادله مواد خام با كالاهاي صنعتي پيش از گذشته به ضرر جهان سوم تغيير يافته، صدور بحران و تشنج با افزايش تصاعدي صدور تسليحات به جهان سوم همراه بوده است و در نتيجه اين ستم مضاعف مفاهيم رشد و توسعه در بسياري از مناطق به صورت شعارهاي دست نيافتني و غير عملي درآمده است. تاراج ثروت‌هاي جهان سوم از طريق بحران وامها به منافع نسلهاي آينده نيز تسري يافته است.

روش‌هاي آشكار استعمار كهن جاي خود را به شيوه‌هاي پنهان تر، پيچيده تر و موثرتري داده است. نظامي‌گري استفاده از زور در مناقشات بين المللي، نقض حقوق واقعي بشر، نقض مقررات انسان دوستانه و حقوق بين المللي، تضعيف نظام چند جانبه، عدم تحمل نظام‌هاي مستقل از جانب دو قطب موجود، تهديد هسته اي جهان، توليد و كاربرد سلاح‌هاي امحاي دسته جمعي و متعارف و تخريب محيط زيست انساني و منابع طبيعي، اوج تازه و مخاطره انگيزي يافته است.

 

بحران‌هاي اخلاقي، زير بناي ساير بحرانهاي جهاني

بحران‌هاي اخلاقي كه در واقع زير بناي ساير بحرانهاي جهاني است بيش از هر زمان انسانيت را تهديد مي كند. جدايي از ارزش‌هاي اديان الهي كه مطمئن ترين معيارها براي تنظيم رفتار بشر هستند، منجر به هرج و مرج اخلاقي گرديده و بنيادهاي فرهنگي جوامع را به شدت لرزان ساخته است. اشاعه فساد و فحشا روند فزاينده يافته و اساس و بنيان خانواده يعني زير بناي جامعه و مايه دوام و بقاي نسل در معرض تزلزل و بي بندوباري فاجعه آميزي قرار گرفته است.

توفيق در مقابله و مبارزه با وضع انفجار آميز موجود در گرو تلاش فوري و مستمر و همه جانبه و جهاني است. ناچار اين فرصت بايد به بهترين نحو مورد استفاده قرار گيرد و الا قسمت عمده از مسئوليت ادامه بحران‌ها به عهده ما خواهد بود.
 
آقاي رئيس، روساي محترم دولتها، هياتهاي محترم نمايندگي و حضار ارجمند!

بياييد لحظاتي جهان بزرگ را بر مساله خود از جايگاهي فراتر از مشكلات مقطعي، موضعي و محلي بنگريم. اين به معناي كوچك و كم اهميت انگاشتن مسائلي نيست كه هريك از آنها ملتي را در زير فشارهاي طاقت‌فرسا له كرده و ميليون ها آدمي را در دوزخي از بي عدالتي و فقر و گرسنگي و جنون و بيماري و جهل زنداني ساخته است بلكه براي راه يافتن به قله اي است كه در آن فرصتي براي مشاهده منشاء و چهارچوب همه آن پديده‌هاي غم انگيز دست دهد و هندسه معيوب و ناهنجاري را كه بر روابط سياسي، اقتصادي كنوني جهان و نيز بطور برابر بر ذهنيت جلادان و قربانيان حاكم است ديده و شناخته شود.

 اين تكليفي بزرگ، همتي بلند و اميدي زوال ناپذير را از آنان كه به چنان واقعيتي دست يابند طلب مي‌كند اما بي شك كليد دقيق و قطعي حل همه آن مشكلها را نيز به ما نشان مي دهد و ما را از كج‌روي و كم كردن جبهه حقيقي و اشتباه دوست و دشمن بركنار مي‌دارد.

مشكل اصلي در يك جمله آن است كه دنيا نظام سلطه را پذيرفته است

مشكل اصلي در يك جمله آن است كه دنيا نظام سلطه را پذيرفته است. بگذاريد از سخنها و قالبها فراتر برويم داعيه‌ها و شعارها را با عملها و سياستها تطبيق كنيم و نيز استثناهاي معدود و انگشت شمار را ملاك قرار ندهيم، خواهيم ديد كه نه فقط قدرتهاي بزرگ، ابرقدرتها، تقسيم كنندگان جهان و آنان كه منافع خود را ولو در آن سوي عالم بر منافع كشورها و ملتها ترجيح مي دهند بلكه رهبران نيز سلطه گري، يعني اولويت منافع سلطه گران را چون جبر تخلف ناپذيري گردن نهاده‌اند.

اگر نظام سلطه در زمان‌هاي گذشته به صورت لشگركشي و برده‌كشي امپراطورها تجلي مي‌كرد امروز به شكل بسيار پيچيده جهاني در مظاهر و حوزه‌هاي بسيار متعدد هيات ملت‌ها ظاهر شده است. نظام سلطه توانسته است براي خود سيستم اقتصادي خاص، روابط سياسي و يا از همه بالاتر فرهنگ سلطه را ايجاد كند. لذا اگر ديروز براي مقابله با سلطه امپراطورها آمادگي و دفاع نظامي ملت‌ها كفايت مي كرد امروز حتي براي احساس سلطه از سوي ملتها نياز به فعاليت و تلاش جدي وجود دارد و مقابله با آن حقيقتا ابعاد وسيع يافته است.


زورمندان جهان امروز فقط به دليل برخورداري از ابزارهاي قدرت مداخله مي كنند، قضاوت مي كنند، نظام اقتصادي و روابط داد و ستد با ضعفا را يك‌جانبه تعيين مي كنند و حتي مفاهيم عالي انساني همچون آزادي، حقوق بشر و امثال آن را به ميل خود تفسير مي كنند و خلاصه همه جا بر اساس منافع و تشخيص خود عمل مي‌كنند و ملت‌ها و دولت‌ها و رهبران در دنياي ضعفا هم اين همه را چون قضايي آسماني و عارضه‌اي بي علاج تلقي كرده و حداكثر پس از چند و چوني و يا با اندك حك و اصلاحي مي‌پذيرند.

كمبود بزرگي كه جهان امروز با آن روبروست

زشت‌ترين پديده دوران كنوني تاريخ آن است كه كشورهاي فرودست هيچ ميدان مانوري مگر به آن اندازه كه از طيف منافع يكي از قدرت‌‎هاي بزرگ به طيف منافع قدرتي ديگر بگريزند، ندارند.آزاد و مستقل و براي خود انديشيدن و تصميم گرفتن و خواست و منافع و نظر قلدران عالم را نديده گرفتن كمبود بزرگي است كه جهان امروز با آن روبرو است.

استكبار در شرق و غرب با ستمگري هاي خود هر روز ستبر تر و حجيم تر مي شود، معادله قدرت ميان اقويا و ضعفا روز به روز بيشتر به نفع اقويا به هم مي خورد. هيچ كس از آسيب نظام سلطه كه به تدريج همه گير تر مي شود مصون نخواهد ماند و متاسفانه زمينه اين روند هولناك در خود جهان سوم است. ضعف اراده در رهبران، ترس از رويارويي صريح با استكبار، تكيه بر كمك همين قدرت‌ها، باور نداشتن قدرت مردم و تكيه نكردن به آنان... اينهايند مايه هاي اصلي انفعال و ضعف كشورهاي جهان سوم و كمك اصلي به توسعه قدرت استكبار؛ و بايد چاره‌اي انديشيد.

روزگاري ملت‌گرايي و ماركسيسم اميدهايي آفريدند اما اولي به بهانه براي آتش افروزي ميان ملت‌هاي تبديل شد و دومي به وسيله‌اي براي تشكيل امپراطوري جديدي و تشديد تضاد و بلوك بندي و در نهايت به پايمال شدن يا اسارت ملت‌ها، و همواره هر مكتبي كه بر پايه‌هاي لرزان تفكرات مادي بنا شده باشد چنين خواهد بود.

فرهنگ سلطه ملت‌هاي ضعيف را معتاد به ستم كرده است

فرهنگ سلطه، ملت‌هاي ضعيف را ذلت‌پذير و معتاد به ستم ساخته است. بايد از درون ذاتشان آنان را درمان كرد، بايد باوري عميق به كرامت و قدرت انسان به خدا، به ارزش‌‎هاي انساني راستين، به پوچي قدرت‌هاي طاغوتي در انسان‌ها دميد و آنان را با اين سلاح كندي ناپذير مسلح كرد.

اسلام و همه اديان آسماني، انسانها را به چنين ايماني و كاملا در جهت عكس فرهنگ باطله سوق مي‌دهند. متون خدشه ناپذير اسلامي صريحا دستور مي‌دهند " لاتظلمو و لاتظلمون" نه ظلم كنيد و نه مظلوم شويد و مي آموزند كه ستمگري و ستم پذيري در يك رديف‌اند و ستمگر و ستم پذير شركاي جرم يكديگرند. تماشاچي ظالم بودن و بي تفاوت ماندن نيز همانند ظلم و خود مرحله‌اي از آن است.

تكيه به قدرت لايزال الهي و ايمان راسخ به مردم، درس ديگر اسلام به ملتها و رهبران است كه آنان را به ايستادگي در برابر سلطه‌هاي جهاني تشجيع مي كند و اميد به موفقيت را در آنان پرفروغ مي سازد. اين درس بزرگ اسلام در گذشته و حال جهان بارها عينيت يافته و به تجربه‌اي مسلم مبدل شده است. هرجا ملتها با رهبراني از رها كردن ميدان براي پيشروي هاي متجاوزانه خودداري كرده و خطرات و زحمات آن را پذيرفته‌اند همه ابزارهاي قدرت زورمندان بي اثر گشته و راه بر متجاوز بسته شده است.

نهضت‌هاي آزادي بخش پيروز در دهه‌هاي اخير و لبنان و افغانستان امروز نمونه هاي مجسم و فراموش شدني اين مدعايند. انقلاب اسلامي ايران شاهد زنده و فوق العاده‌اي است بر بطلان اين پندار كه سلطه‌هاي جهاني شكست ناپذير و خواست و اراده آنان تخلف ناپذير است.

پيام بزرگ انقلاب ما به ملت‌هاي مقتدر آن است كه گردن نهادن به نظام سلطه، اراده قدرتمندان را فقط به دليل قدرت آن، مشروعيت بخشيدن گناه و غلط و خود بزرگترين وسيله سلطه نامشروع است. انقلاب اسلامي ما رمز توفيق در آزمايش عظيم خود را اين مي‌داند كه جدا و دقيقا به قدرت لايزال الهي و به مردم تكيه كرده و قدرت‌هاي معارض و مهاجم را شكست پذير دانسته است.

با اين روحيه است كه ما امروز نظام جهاني ظلم را صريحا و بي محابا نفي مي كنيم اين را وظيفه خود دانسته و به پيشرفت آن عميقا اميدواريم. كاربرد اين دستور آسماني و نيز دستورات صريح پيامبر اسلام (صلي‌الله و عليه و آله و سلم) در مفاهيم و روابط بين المللي آن است كه ما نمي توانيم در قبال تجاوز در هر گوشه دنيا كه به وقوع بپيوندد، بي طرف بمانيم ولو اينكه مستقيما به منافع ملي ما مربوط نگردد.

 

چرا جنبش غير متعهدها رسما اعلام نكند كه بي طرفي اعضا در قبال هر نوع تجاوز غير موجه، تخلف از اصول جنبش است؟

اگر جهان سوم به اين اصل توجه كند عدم انسجام كنوني در برابر تهاجمات امپرياليسم از ميان ما رخت برخواهدا بست. چرا جنبش غير متعهدها رسما اعلام نكند كه بي طرفي اعضا در قبال هر نوع تجاوز غير موجه، تخلف از اصول جنبش است؟

در اينجا مايلم نظرات خود را در ارزيابي وضع كنوني جنبش با استفاده از همين اصل " اصل محكوميت نظام سلطه و سيستم ستمگري" باز گويم.

آقاي رئيس!

نفس به وجود آمدن اين جنبش، عصيان و طغياني از طرف كشورهاي مستقل جهان سوم عليه نظام سلطه بوده است، امروز نيز جهان سوم براي تحرك و سازماندهي تلاش‌هاي خود چهارچوبي بهتر از غير متعهدها نمي‌شناسد.

ما براي ارزيابي دستاوردها يا ضعف‌ها بايد ببينيم جنبش در اين مسير، يعني رفع نظام سلطه و جايگزين كردن روابط عادلانه، چه كرده است،‌ از گذشته درس بگيريم و آينده را با پشتوانه آن بسازيم.

جنبش در ربع قرني كه از حيات آن مي گذرد،‌ دست‌آوردهاي قابل توجهي داشته است، تاثير اجلاس "باندونگ" در شدت و سرعت بخشيدن به مبارزات ضد استعماري سبب شد تا تعداد قابل توجهي از كشورهاي جهان سوم امنيت و استقلال خود را در پيوستن به جنبش بدانند.

مواضع جنبش در حمايت از نهضت‌هاي آزادي بخش و مبارزات ضد استعماري قدمي قابل تقدير و شايد منحصر به فرد در صحنه بين المللي براي شكستن نظام سلطه حاكم بر جهان به‌ويژه سلطه نظامي بشمار مي‌آيد.

جنبش در حفظ دستاوردهاي آينده نهضت‌ها كه همانا حكومت‌هاي نوپاي انقلابي و مردمي است اگرچه حركت كمتري از خود نشان داده، ليكن به هر حال نقشش را ايفا كرده است.

در مقابله با سلطه اقتصادي بر كشورهاي جهان سوم، جنبش از سال‌هاي هفتاد به بعد طرح نظام نوين اقتصادي بين المللي را با تلاش فراوان مطرح كرده است كه خود باعث يك آگاهي وسيع بين المللي بوده است و اگر قدم‌هاي بعدي با جديت طرح ريزي شود اميد آن مي رود كه در شكستن شبكه مخوف مسلط اقتصادي بر جهان سوم تاثير بسزايي داشته باشد.

در دهه‌هاي هفتاد و هشتاد كه تشنج بين دو قطب در اوج خود بود كابوس انهدام بشريت با جنگ اتمي جامعه بشري را به شدت مي ترساند، جنبش توانست با افكار صلح جويانه و موضع ترغيب به مذاكرات خلع سلاح تا حدي در كاهش تشنج حاكم موثر گردد و هم به روشنگري در سطح جهان كمكي كرده باشد.

بر اين دستاوردها بايد اين را بيفزاييم كه تاثير جنبش در سازمان ملل بتدريج تا آنجا افزايش يافته كه راي غير متعهدها به عنوان يك مجموعه مطرح شده است. اين، از يك جهت، سلطه وسيع ابرقدرت‌ها را بر سازمان ملل به خطر انداخته و از سوي ديگر قدرت ملت‌ها را ولو بسيار محدود نمايانده است و احساس خطر ابرقدرت‌ها در برابر برخوردهاي اخير آمريكا با سازمان ملل كاملا محسوس است.

اين نقاط مثبت، اما واقع بينانه بايد ناتواني‌هاي جنبش را نيز مطرح كرده، بي پرده و رها از قالب‌هاي تعارف آميز آن را بررسي كنيم، اين به ما در جستجو از راهي نو براي آينده كمك خواهد كرد. 

آيا جنبش توانسته است عليه متجاوز در آينده يك فشار قوي بين المللي ايجاد كند؟

آقاي رئيس!

آيا هيچ جنايتي زشت‌تر از اشغال نظامي يك كشور يا اقدام به تجاوز براي دستيابي به سلطه سياسي و اقتصادي بر يك ملت وجود دارد؟ در ربع قرن اخير تعدادي از ملت‌هاي محروم جهان سوم و دولت‌هاي نوپاي مردمي آنان قرباني چنين اقداماتي شده‌اند، آيا جنبش توانسته است عليه متجاوز در آينده يك فشار قوي بين المللي ايجاد كند؟ جنبش غالبا حتي از موضع گيري صريح يعني كمترين كاري كه از آن انتظار مي رود سرباز زده و در آن موارد محافطه كارانه عمل كرده است. از جنبش البته توقع نيست كه مانند يك پيمان نظامي وارد معركه شود ليكن انتظار هست كه شجاعانه و صادقانه از حق و از مظلوم و قرباني تجاوز و سلطه طلبي دفاع كند. ملتها انتظار دارند كه زد و بندهاي قدرت‌ها به جنبش سرايت نكند و ترفندهاي ديپلماتيك و رياكارانه متداول در آن جايي نداشته باشد.

در زمينه سلطه اقتصادي امروز شاهد آنيم كه كشورهاي توسعه يافته صنعتي مواد اوليه و منافع طبيعي جهان سوم را به هر بهايي كه خود مي‌خواهند مي‌برند و از نيروي كار ارزان آنان به هرگونه كه مايلند استفاده مي‌كنند و محصولات صنعتي خود را به هر بهايي كه منافع اقتصادي آنان ايجاب كند، به اين كشورها مي‌فروشند شبكه مخوف وابسته به قدرت‌هاي بزرگ چنان امور كشورها را به دست گرفته كه رفته رفته و منفعلانه اين فكر در ذهن‌ها رشد مي‌كند كه ديگر اميدي به نجات نبايد داشت.

فرهنگ سلطه از هر سو منافع اقتصادي را براي سلطه گران تضمين مي‌كند و اگر حركتي رهايي بخش در جايي آغاز گردد و ملتي بيدار شود ابتدا با به كار گيري همه گونه حيله به خاموش كردن آن مي پردازند و اگر علي‌رغم آنان آن ملت پيروز شد، آنگاه هجوم نظامي اقتصادي، سياسي و تبليغاتي شروع مي‌شود.

ببينيد شيطان در نيكاراگوئه چه مي كند و در مورد انقلاب اسلامي ايران چه كرد و مي كند. متاسفانه در قبال اين همه جنايت و فضاحت آن تحركي كه بايد و انتظار مي رود در جنبش مشاهده نمي‌شود.

خطر جدي كه جنبش را تهديد مي‌كند

آقاي رئيس!

بگذاريد با صراحت اعلام كنم كه ريشه اين ضعف خطرناك جنبش ما، در دو چيز است:اول كنار گذاشتن اصول پايه نخستين و دوم عدم احساس مسئوليت اعضا در قبال مسائل جهاني.

امروز در بين اعضاء جنبش كشورهايي هستند كه در ميان ملت خود حتي نمي توانند نامي از اصول عدم تعهد ببرند زيرا كشورشان مركز تاخت و تااز اجانب است و ثروتشان هر روز به وسيله قدرتهاي مسلط به تاراج مي رود و دولتشان عروسك قدرت است، از چنين حكومتهايي آيا مي‌توان انتظار قيام بر ضد سلطه را داشت.

كشورهاي ديگري هم هستند كه هر چند از استقلال نسبي بر خوردارند ليكن عافيت را بر مسئوليت جهاني خود ترجيح داده و سلامت امروز را به بهاي تسليم فردا خريده‌اند.

آقاي رئيس!

من به عنوان رئيس جمهور كشوري كه نظام آن ثمره قيام وسيع و خونين مردمي عليه بزرگترين طاغوت‌هاي زمان، يعني امپرياليسم آمريكا، و حكومتش پرچمدار شجاع ارزش‌هاي الهي است و از نخستين روز، كشورش آماج همه‌گونه تهاجمات قدرت‌ها و نوكران آنان بوده و هست با همه احترام و اعتقادي كه به اين جنبش دارم، علام خطر مي كنم كه اگر جنبش به يك اقدام اساسي و زير بنايي در رفع مشكلات ريشه‌اي خود دست نزند، آينده آن در خطر جدي خواهد بود و اميد ملت‌ها از آن سلب خواهد شد.

اين پيشنهاد‌ها محصول تجربه‌اي است كه پشتوانه آن سال‌هاي متمادي مبارزه بي امان با استكبار است و از دستاوردهاي آن همين بس كه قدرتهاي بزرگ را از نيروهاي مقاومت و نيز قدرت نفوذ در دل ملتها دچار حيرت ساخته است.

اولين اقدام ضروري احياي اصل عدم تعهد است اين يك مطلب جامع و كامل است. يعني اولا؛ دولت‌هايي كه عضو جنبش هستند بايد اصول آن را در روابط خود با دولت‌هاي ديگر كاملا مراعات كنند. روح اصلي آن اصول مقاومت و رفع هر نوع سلطه است؛ كاملا بي معني است كه دولت‌هايي عضو جنبش باشند در عين حال پايگاه نظامي يا امكانات لازم براي تسلط اقتصادي، سياسي و فرهنگي را در اختياز ابرقدرت‌ها بگذارند و از آن زشت‌تر اين كه به تجاوز نظامي يا تهاجم اقتصادي اقدام كنند. ثانيا؛ فكر عدم تعهد و اراده مقاومت در مقابل هجوم سلطه بايد به نحو وسيعي در ميان ملت‌ها تبليغ شود كه هيچ پشتوانه‌اي براي مقابله جدي با قدرت‌هاي سلطه‌گر بهتر از آمادگي مردم نيست.

دومين اقدام لازم، زنده كردن روحيه احساس مسئوليت در قبال مسائل جهاني در كليه اعضا است.

جنبش بايد پرچم‌دار عدل و مقابله با سلطه در جهان باشد، اگر قدرت جلوگيري مستقيم از هجوم و تجاوز عليه ملتها وجود ندارد، بايد فرياد عليه متجاوز و ظالم و دفاع از حق قربانيان ظلم و سلطه باشد.

اين مايه حقارت است كه در اين ربع قرن به كشورهاي مختلف بخصوص دولت‌هايي كه مسئول انقلاب حركت‌هاي وسيع مردمي بوده‌اند و آزادي عدم تعهد را با جانفشاني بدست آورده اند، اين همه تجاوز و خيانت بشود و جنبش از خود حركتي شايسته نداشته باشد. وجود چنان روحيه و احساسي مي تواند براي اعضاي جنبش بعنوان يك ارزش و ملاك تقدم محسوب شود.

براستي چرا بين كشورهايي كه با انقلابي مردمي و خونين طي سالهاي متمادي موفق شده اند طاغوت را براندازند و سلطه ابرقدرتها را در هم بشكنند و به صف غير متعهدها بپيوندند و كشورهايي كه اگر نگوييم حافظ منافع قدرتها در جنبش اند حتما وجودشان تشريفاتي است نبايد تفاوتي قائل شد جنبش بايد در دفاع از حقوق ملت هاي جهان سوم و در شكستن شبكه اي سلطه، الگوي شجاعت و قاطعيت باشد و اين مصلحت انديشي هاي متداول امكان پذير نيست.

سومين موضع اساسي گسترش حوزه فعاليت غير متعهدها است. آنجا كه فعاليت نظام سلطه تنها در بعد سياسي نيست، بلكه توانسته است متعلق فرهنگي خاص خود و شبكه‌اي اقتصادي و تبليغاتي وابسته به خود را نيز به وجود آورد، دفاع در مقابل آن نيز بايد همه جانبه باشد. به نظر ما گوهر انساني بشر است كه محور اصلي است، لذا كارهايي كه بعد فرهنگي دارد بايد زمينه وسيعي را به خود اختصاص دهد و از سوي ديگر افزايش بصيرت و آگاهي سياسي ملت‌ها سد محكمي در مقابل سيل بنيان كن فرهنگي سلطه كه هموار كننده راه نفوذ نظامي، سياسي و اقتصادي و برقرار نگهدارنده شبكه سلطه است، خواهد بود.

اقتصاد جهان سوم زير نظام سلطه به وضع طفيلي كنوني افتاده و از اين طريق دولتهاي جهان سوم يكي پس از ديگري مجبور شده اند به سلطه سياسي در قبال تسهيلات موقت اقتصادي تن در دهند. اين در حالي است كه جهان سوم از ثروت‌هاي خداداي فراواني برخوردار است، مواد اوليه منابع انرژي و ذخاير طبيعي به رايگان در اختيار قدرت‌هاي اقتصادي جهان گذاشته مي‌شود.

چرا؟ عقب ماندگي علمي و فرهنگي و صنعتي ظاهر قضيه است و روح آن متاثر از نظام اختاپوسي سلطه است. غير متعهدها مي تواند و بايد با تصويب و اجراي دسته جمعي برنامه هاي ويژه‌اي به مقابله جدي با خطر تسليم جهان سوم در قبال قدرت‌هاي اقتصادي برخيزد. براي استقرار روابط منطقي و عادلانه بين كشورهاي توسعه يافته و جهان سوم جنبش بايد وظايف اصولي خود را با تشكيل همياري بين اعضا ايفا كند.

مطلب چهارم تدوين معيارها و ضوابط عملي بر مبناي اصول جنبش براي برخورد اصولي با حوادث و مسائل بين المللي است.

اين مسائل بسيار متعدد و متنوع است و جنبش نمي تواند در هر موضع به نحو منفرد اقدام به بررسي كند. گذشته از عدم امكان عملي خطر دوگانگي قضاوت در مورد مسائل مشابه به وجود مي آيد كه متاسفانه مثال هاي متعددي از آن در دست است.

مساله تجاوز، مساله روابط اقتصادي حاكم و مجموعه حقوق بين المللي از زمينه هاي بسيار حساس و ضروري فعلي هستند، همچنين همكاري‌هاي منطقه اي در چارچوب غير متعهدها و ايجاد هسته‌هاي منطقه‌اي براي مقابله با تهاجمات دو بلوك و كمك به پيشرفت و توسعه كشورها و دفع نقيصه نيروي اجرايي جنبش از اولويت برخوردار است.

 

جنبش موظف است خط مشي سياسي، فرهنگي و اقتصادي براي اداره جهان تدوين كند

اجازه بدهيد در اينجا به يكي از مهمترين نكات اشاره كنم. روند پيوستن كشورها به جنبش در ربع قرني كه از حيات آن مي گذرد داراي شتاب چشمگيري بوده و امروز اكثريت ملت ها را در بر گرفته است. پس مسلما جنبش در اين مرحله از حيات خود موظف است اولا يك خط مشي سياسي فرهنگي و اقتصادي براي اداره جهان تدوين كند و به جاي صرفا مقابله با مشكلات، به طور فعال در تعيين مسير حركت جامعه جهاني مداخله موثر داشته باشد.

ثانيا به هدف جديدي در مبارزه تاريخي خود يعني گشودن يك جبهه فرهنگي و ارزشي بپردازد. دول فاتح در جنگ دوم جهاني و بويژه سردمداران دو قطب سياسي مباني ارزشي اخلاقي و فرهنگي خود را از طريق روابط و حقوق بين المللي موجود كه اكثرا زاييده دوران بعد از جنگ است به ساير ملل تحميل كرده‌اند و جهان سوم در تعيين آن مباني قضاوت سازمان‌هاي بين‌المللي در خصوص مساله حقوق بشر به هيچ وجه از ارزش‌هاي الهي و جهان سومي متاثر نيست.


ثالثا؛ روابط بين كشورهاي غيرمتعهد را مستقل از ارزش‌هاي ما ديگرانه غير جهان سومي تنظيم سازد. اكثريت‌ها در اكثر مجامع بين‌المللي متعلق به ماست.اين قدرت را بايد در تدوين حقوق بين‌المللي اعمال كنيم. متاسفانه نه تنها غير متعهدها بلكه همه نهادهاي بين المللي مقررات و قوانين بين المللي به نسبت افزايش مطامع و منافع سير صعودي داشته است. كشورهاي جهان سوم بيش از ساير كشورها از قبل نقض مقررات بين المللي صدمه ديده‌اند.

عدم انسجام اين كشورها موجب گرديده كه به تنهايي در برابر مجموع فشارها و تهاجمات قرار گيرند. راه حل اين مشكلات ايجاد يك نظام نوين حقوق بين المللي است.

اين نظام مبتني بر سه پايه است:

اول اين كه فصل مشترك ارزش‌هاي ملل بالسويه و بدون تبعيض زير بناي توسعه حقوق بين المللي قرار گيرد. اگرچه كشورهاي غير متعهد توانسته‌اند در بيست و پنج سال اخير تا حد زيادي مقررات بين المللي موجود را در جهت حفظ منافع كشورهاي جهان سوم تعديل كنند ولي تحميل مباني ارزشي قدرت‌هاي بزرگ در ساختار اوليه نظام موجود نتيجه نهايي را به سود آن قدرت‌ها تثبيت كرده است.

دوم اينكه مقررات و حقوق بين المللي بايد تامين عدالت را به جاي حفظ وضع موجود به عنوان هدف قرار دهد.

سوم اينكه تبعيض ناپذيري اين حقوق و مقررات قطعات تضمین گردد. روند کنونی که هر تصمیم‌گیری خلاف مصالح یکی از قدرت‌های صاحب حق وتو را ناممکن می‌سازد، متوقف شود.

حذف حق وتو شعاري هميشه زنده است

برقراری حق وتو به عنوان بزرگترین ضعف همه جانبه، سازمان ملل را زیر سؤال برده است. بجا است شعار همیشه زنده حذف حق وتو را بار دیگر تکرار و بر این نکته تأکید کنیم که کوچکترین توجیهی برای ادامه آن وجود ندارد.

به نظر ما ضروری است که بر نقض مقررات بین‌المللی در روابط بین اعضای جنبش یک نظارت دائمی اعمال شود و شیوه‌ای برای اتخاذ سیاست‌های تنبیهی علیه هر نوع متجاوز پیش‌بینی گردد.

دیگر این که خلاء‌های حقوقی موجود بخصوص در زمینه‌های منع استفاده از زور، منع تجاوز و رعایت مقررات انسان‌دوستانه زمان جنگ تا صلح، رعایت حقوق بشر و منع کاربرد سلاح‌های ضد بشری دسته جمعی از قبیل سلاح‌های شیمیایی به ابتکار غیرمتعهدها پر شود. اجلاس‌ها فرصت مغتنمی برای این‌کار است.
 
آقای رئیس!

بهترین محک برای سنجش کارایی نظام بین‌المللی حاکم، ملاحظه تاریخ آفریقای جنوبی و عملکرد سازمان‌های بین‌المللی در قبال تجاوزات رژیم نژادپرست است. کمتر حکومتی در تایخ معاصر به اندازه رژیم نژادپرست، جامع جمیع صفات رذیله بوده و دولتی به خاطر جنایات خود به این اندازه مورد محکومیت و ابراز تنفر قرارگرفته، بنابراین دیگر بهانه‌ای برای انفعال مجامع بین‌المللی باقی نیست.

این وظایف در حالی که قرن بیستم به پایان خود نزدیک می‌شود هنوز فضای تنفس برای ادامه حیات رژیم پرتویا بازمانده است.

هتک ارزش‌هاي والای انسانی در هر گوشه زمین تجاوز به حقوق همه بشریت است

مشکل آفریقای‌جنوبی تنها یک مشکل آفریقایی نیست. هتک ارزش‌هاي والای انسانی در هر گوشه زمین تجاوز به حقوق همه بشریت محسوب می گردد. بنابراین ادامه کمک‌های آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی به رژیم پرتوریا و بی‌اعتنایی به تحریم‌های همه جانبه‌ای که با ده‌ها قطعنامه و بیانیه توصیه یا تصویب شده باید از سوی غیرمتعهدها تجاوز به حقوق همه کشورهای عضو تلقی و محکوم گردد و مورد تنبیه قرار گیرد.

جمهوری اسلامی ایران به عنوان وظیفه اسلامی و ملی و نیز یک وظیفه بین‌المللی نه تنها قطع صدور نفت بلکه تحریمی کامل و همه جانبه را علیه رژیم پرتوریا اعمال داشته و تلاش نموده که حداکثر توان و امکانات خود را در راه نابودی نژادپرستی، استقلال ناميبيا و کمک به سرکوبی تجاوز به کشورهای خط مقدم بکار گیرد. این سیاست بدون هیچ تعلل باید از جانب کلیه‌ی اعضا اعمال گردد و به صورت خط مشی در آید.

پیشنهاد می‌کنم اجلاس کمیته ویژه‌ای را مرکب از نمایندگی مناطق مختلف جغرافیایی در سطح سران مأمور کند که به طور مستمر و برحسب اقتضای شرایط خط مشی‌ها و شیوه‌های اقدام نظامی، اقتصادی، سیاسی وفرهنگی را برای امحاء کامل نظام نژادپرست تدوین وابلاغ کند. آفریقای جنوبی دیر یا زود با کمک ما یا بدون آن به اکثریت سیاه تعلق خواهد گرفت. ما نه به خاطر نیاز آنها بلکه به منظور حفظ انسانیت‌مان به ادای سهم خود در این راه موظفیم.

آقای رئیس

ما نسبت به مبارزات مردم ناميبيا، تثبیت رهبری سواپو ادای احترام می‌کنیم، برقراری و روابط دیپلماتیک با سواپو از جانب همه کشورهای غیرمتعهد کمترین ادای وظیفه ماست که امیدوارم در همین اجلاس تحقق یابد. وجدان بشریت از آن‌چه در آفریقای جنوبی می‌گذرد سخت آزرده است. وجود نظام آپارتاید در دنیایی که ما زندگی می‌کنیم تحقیری برای همه ما بحساب می‌آید که باید بدان بسرعت پایان بخشیم.

کشورهای خط مقدم با ایستادگی و مقاومت خود به سخاوتمندانه ترین شکل سهم خود را در راه آزادی اکثریت آفریقای جنوبی و استقلال نامیبیا پرداخته و صفحات زرینی را در تاریخ جهان سوم نگاشتند.

حمایت از کشورهای خط مقدم در قبال تجاوزات آفریقای جنوبی اگر در شرایط فعلی صرفاً به شعار محدود شود تحسین و توجه هیچ کس را بر نمی‌انگیزد. جنوب آفریقا از صدها قطع‌نامه و بیانیه که در طول چهار دهه گذشته علیه رژیم پرتوریا به تصویب رسیده و به بایگانی مجامع بین‌المللی منتهی شده است، خسته است. آفریقا امروز عمل می‌خواهد.

جمهوری اسلامی ایران قاطعانه خواستار آن است که جنبش غیرمتعهدها در این دوره جدید هدف خود را ریشه کن کردن رژیم پرتوریا قرار دهد. زیمبابوه به عنوان ریاست فعلی باید حداکثر امکانات جنبش را بدین منظور به خدمت گیرد. جمهوری اسلامی ایران بنا به وظیفه بین‌المللی و مهمتر از آن دستورات اکید اسلامی که دفاع از مظلوم و دفع ظلم را واجب شمرده حداکثر توان و امکانات خود را در این راه تقدیم می‌دارد.

 
آزادي قدس جز از راه مبارزه مسلحانه تمام عيار امكان پذير نيست

آقای رئیس

شاید کمتر رژیمی را بتوان یافت که به اندازه رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و رژیم صهیونیستی در نظر و عمل شبیه یکدیگر باشند. هر دو دارای سیاست‌های تبعیض‌آمیز به ساکنین اصلی هستند، هر دو دائماً کشورهای مجاور را مورد تجاوز سیستماتیک قرار می‌دهند، هر دو رکورددار نقض قوانین و مقررات بین‌المللی هستند، علیه هر دو بیش از هر کشوری قطع‌نامه و بیانیه صادر شده است، هر دو از مصادیق بارز تروریسم دولتی هستند و هر دو عمدتاً به وسیله شیطان بزرگ و برخی از کشورهای دیگر غربی تغذیه می‌شوند، همین مشابهت کامل امروز این دو را به نحو بی‌سابقه‌ای به هم نزدیک و هماهنگ کرده و سیاست دو رژیم را مکمل یکدیگر قرار داده، نتیجه اینکه اتخاذ شیوه‌های سازشکارانه در قبال صهیونیسم نیز منشاء کمترین تغییر مثبتی نخواهد شد.

ما معتقدیم جز از طریق مبارزه مسلحانه تمام عیار، آزادی کامل سرزمین‌های قدس امکان پذیر نخواهد بود. تجاوزگری جزو صفات این رژیم‌ها نیست که بشود با مذاکره آن را زایل کرد بلکه ماهیت این دو رژیم چنین اقتضایی دارد. تصویر هم‌زیستی مسالمت‌امیز مردم منطقه با چنین رژیم‌هایی جز اذهان ساده را مشغول نمی‌دارد.

با توجه به سفر اخیر نخست وزیر رژیم صهیونیستی به مراکش مایلم در اینجا به ویژه به برادران آفریقایی هشدار دهم که سیاست بسط نفوذ صهیونیسم در آفریقا دنباله طبیعی سیاست‌های رژیم نژادپرست است. و جز به ضرر عظیم کشورهایی که با صهیونیسم رابطه برقرار کرده‌اند، نخواهد انجامید. همکاری‌های این دو رژیم در زمینه‌های هسته‌ای بزرگترین هشدار و خطری است که آفریقا و خاورمیانه را بالسویه تهدید می‌کند، همانا مسئله رژیم نژادپرست مشکل صهیونیسم جهانی است و ناچار مبارزه با هر دو باید از ابعاد بین‌المللی برخوردار باشد، سیاست غیرمتعهدها در مورد هر دو رژیم باید از یک برنامه واحد و مشترک تبعیت کند و بصورت لازم الاجرا مورد تصویب اجلاس قرار گیرد.

آقای رئیس

غیرمتعهدها در قبال اين مسئله نیز باید سیاست روشنی بر مبنای لزوم خروج فوری و بی‌قید و شرط نیروهای رژیم صهیونیستی و نیروهای چند ملیتی اتخاذ کند، خوشبختانه مبارزه بی‌امان و بسیار موفق مسلمانان لبنان علیه نیروهای غاصب و اشغال‌گر برای ما الهام بخش و سرمشق است.

لبنان قبل از این برای جهان سوم یک مشکل يا یک درس است، مقاومت موفق مسلمانان لبنان علیه حضور نیروهای بیگانه و متجاوز به بهترین وجه ثابت نموده که گناه تحکیم سلطه و تجاوز امپریالیسم را در هیچ نقطه‌ای از جهان سوم نمی‌توان بگردن فقدان شرایط مادی انداخت. روحیه ستم ناپذیری تنها عاملی است که می‌تواند توفیق مبارزه مسلمانان لبنان را توضیح دهد.

حمایت از این مبارزه باشکوه و حماسی تا قطع کامل نفوذ قدرت‌ها و رژیم صهیونیستی از لبنان باید عنصر اساسی سیاست واحد جنبش در قبال مسئله لبنان باشد. 

نابودي رژيم صهيونيستي در صدر شعارهاي جمهوري اسلامي

آقای رئیس!

خاورمیانه با اهمیت استراتژیک، منابع عظیم انرژی همواره مورد نظر قدرت‌های بزرگ بوده و نتیجتاً به طور مستمر در معرض توطئه و تجاوز آنان قرار داشته است. تحمیل رژیم صهیونیستی در این منطقه به منظور دائمی کردم تشنج و زمینه‌سازی برای مداخله مستمر قدرت‌ها بوده و لذا لزوم انقلاب اسلامی و ظهور جمهوری اسلامی ایران که لزوم نابودی رژیم صهیونیستی و قطع مداخله و نفوذ غرب و شرق از خاورمیانه را در صدر شعارهای خود قرارداده، از آغاز تهدیدی جدی علیه منافع قدرت‌ها تلقی گردید. جنگ تحمیلی بر جمهوری اسلامی ایران پاسخ عملی قدرت‌های سلطه جو علیه این تهدید بوده است.

روند جنگ در طول شش سال گذشته جریان کمک‌های تسلیحاتی به عراق از سوی هر دو قطب، سیل کمک‌های مالی مستقیم به عراق از سوی کارگزاران امپریالیسم در منطقه، سکوت مجامع بین‌المللی در قبال تجاوزات آشکار عراق به مقررات و حقوق بین‌المللی، عدم تمایل شورای امنیت به رسیدگی به مسئله شروع تجاوز از سوی عراق و صدها دلیل و قرینه دیگر، همه بیانگر این واقعیت مسلم است.

ظهور یک کشور واقعاً غیرمتعهد (ايران) در منطقه‌ای که به شدت مورد طمع و علاقه اقطاب موجود است قابل تحمل نبوده و می‌بایست بطور همه جانبه مورد تهاجم قرار گیرد. عراق به عنوان اهرم اجرای سیاست امپریالیسم در منطقه انتخاب و مأمور می‌گردد.

آقای رئیس!

اسناد جنگ چنین حکایت می‌کند عراق با سوءاستفاده از شرایط ایران بعد از انقلاب و به تصور اینکه ارتش از هم پاشیده است، حمله وسیعی را به منظور اشغال سرزمین و سقوط نظام انقلابی آغاز می‌کند، قسمت بزرگی از خاک ایران اشغال می‌شود، شهرها و دهات مناطق اشغالی با خاک یکسان می‌شود، مردم غیرنظامی به اسارت گرفته می‌شوند و یا دسته جمعی اعدام می‌شوند، مقررات بین‌المللی یکی پس از دیگری نقض می‌شود و قرارداد الجزایر که میان رژیم کنونی عراق با رژیم شاه برای حل و فصل مسائل مرزی بسته شده بود از سوی رئیس حکومت عراق پاره می‌گردد، کاربرد مکرر و وسیع سلاح‌های ضدانسانی شیمیایی بدون اعتنا به افکار عمومی جهانی در دو، سه سال اخیر از طرف عراق ادامه می‌یابد، شهرها و اماکن مسکونی مورد حمله مکرر هوایی و موشکی قرار می‌گیرند، حتی نسل‌های گذشته از این جنایات ضدبشری مصون نمانده یادگارهای آنان و بناهای تاریخی و میراث‌های فرهنگی بشری نیز مورد تهاجم قرار می‌گیرند و بدین ترتیب در طول 6 سال جنگ تحمیلی رکورد بسیاری از جنایات تاریخی به وسیله عراق شکسته می‌شود.

توصيف جنايات رژيم صدام در ايران

آقای رئیس!

نه داستان اسف‌انگیز جنگ در این چند جمله قابل خلاصه شدن است و نه عمق جنایات و تجاوزات رژیم عراق قابل اندازه گیری؛ هیچ اصل و معیار بین‌المللی و یا بررسی کارشناسی و هیچ زبان و قلم آشنا به احساسات بشری قادر نیست حتی در یک مورد میزان اندوه مادرانی را در آخرین لحظات حیات در حالی که دختربچه‌های مورد تجاوز قرارگرفته‌شان را برای آخرین وداع قبل از زنده بگور شدن دست جمعی در آغوش می‌کشیدند بیان کند. انبوه استخوان‌های کشف شده از گورهای دسته جمعی در هویزه و بستان و ناله‌های هزاران کودکی که بعد از حملات هوایی و موشکی در بالین اجساد پدران ومادران خود در ویرانه‌های دزفول و بهبهان و مریوان و ده‌ها شهر دیگر خون گریستند، همه از عمق فاجعه حکایت می کند تا این که به محض آزادی خرمشهر و شکست مفتضحانه نیروهای اشغالگر، رژیم عراق ناگهان تغییر ماهیت داد و یک مرتبه صلح‌دوست شد! ملاحظه اسناد جنگ نشان می‌دهد که جنایات ضد بشری و نقض ابتدایی‌ترین اصول انسانی پس از آن نیز همچنان ادامه یافته بلکه تشدید شده است. برخی از اسناد آن جنایات در بیمارستان‌های اروپا موجود است و به عقیده بسیاری از مراجع بین‌المللی برای هیتلر و چنگیز آبرو خریده است.

آقای رئیس!

اگر صدها میلیارد خسارات مادی دو کشور را بر این فجایع اضافه کنیم، اگر ضرر ناشی از فوت فرصت‌های سازندگی برای هر دو ملت را بر این مجموعه بیافزاییم، به اين نتیجه تکان دهنده می‌رسیم که هیچ انسان آزاده‌ای نمی‌تواند در مواجهه با آن بی‌طرف بماند.

ظلمی عظیم در معیار تاریخی واقع شده است. تاریخ می‌گوید هرگاه جنگ افروزی و تجاوزات بین‌المللی مورد مجازات قرار نگرفته و عدالت تأمین نشده باشد ریشه‌های جنگ به انتظار لحظه مساعد برای بروز مجدد زنده می‌ماند.

بدون تأمین عدالت، بدون رفع ظلم و بدون نابود کردن ذهنیت‌های تجاوزگر، دعوت از ظالم و مظلوم برای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز معنایی جز به رسمیت شناختن ظلم و کمک به استمرار آن ندارد. اگر جمهوری اسلامی ایران راهی برای جبران میلیاردها دلار خسارت جنگ بیاید، جان از دست رفته بهترین فرزندان کشور ما و فرصت‌های از دست رفته سازندگی در بهترین سال‌های انقلاب چگونه قابل جبران خواهد بود؟ برخی می گویند تنها یک اشتباه درباره نیروی دفاعی جمهوری اسلامی ایران بود که عراق را به شروع جنگ تشویق کرد و اکنون که جمهوری اسلامی ایران قدرت خود را نشان داده این اشتباه محاسبه دیگر صورت نخواهد گرفت.

اين تحلیل به یک شوخی بیشتر شبیه است زیرا آنچه برای امنیت ملی هر کشور اهمیت دارد، وجود استعداد تجاوزگری و سلطه جویی در آن سوی مرزها است وگرنه اشتباه محاسبه در هر مکان و هر لحظه امکان وقوع دارد. از مانی که رژیم عراق به یک کودتا روی کار آمده تاکنون نه تنها جمهوری اسلامی ایران بلکه اکثر کشورهای منطقه لحظه‌ای از تجاوزات آن در امان نبوده‌اند.

آقای رئیس!

جنگ متجاوزانه ناشی از هرکس و یا هر انگیزه، همه جا به‌طور یکسان در خور سرزنش است، پس جنگ افروزی مستقیم امپریالیسم همان قدر منفور است که تجاوزگری عوامل دست نشانده آن، آیا در حالی که هر جرم کوچک مشخصی همواره مستوجب مجازات است، می‌توان پذیرفت که جنایت عظیم بین‌المللی بی‌مجازات بماند.

آیا وجدان جامعه جهانی می‌پذیرد که رژیم متجاوز صدها میلیارد دلار ثروت دو کشور در حال توسعه را به آتش کشد و ده‌ها هزارنفر مرد و زن و کودک را به قتل رساند، بزرگترین تشنج‌ها را در مهم ترین مناطق استراتژیک دنیا ایجاد کند، اکثر مقررات مهم بین‌المللی را نقض کند و سپس هنگامی که به کفاره این همه جنایت در آستانه سقوط قرار گرفت، ادعای صلح خواهی کند و در مجامع جهانی شعور و آگاهی نمایندگان کشورها را به مسخره گیرد؟ آیا می توا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : جمعه 5 شهريور 1391برچسب:امام خامنه ای,اجلاس غیر متعهد ها,سخنرانی سال 65, | 23:50 | نویسنده : دخو |